ما 2 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم
تحقیقات ملکولی گون ها
Phylogeny investigations
رده بندي و فيلوژني: همانگونه كه در مقدمه نيز آمده است، دستاوردهاي تاكزونوميكفراواني چه در سطح بخشها و گونهها و چه در سطح گونههاي مترادف و همنام بدست آمدهاست. اولين نظام رده بندي گونها بتوسط دوكاندول در سال 1825 پايه ريزي گرديده بود. در آنزمان واحدهاي فوق گونهاي با نام بخش بتوسط وي معرفي گرديد. در سالهاي 1843 تا 1854بواسيه ضمن كاربرد اسامي بخش هاي قديمي، تعدادي ديگر از بخشهاي جديد را معرفي و استفاده نمود.بونگه در سال 1868 و 1869 بهنگام تدوين نخستين مونوگراف خود در زمينه گونها متاسفانهبه كارهاي دوكاندول و بواسيه توجه نداشت. نامبرده نخستين نظام رده بندي گونها را در سطحزير جنس، بخش و گونه چاپ و منتشر نمود و در سال 1880 با اضافات ديگري كار خود راپايان بخشيد. در سال 1872 بواسيه كه اثر خود را در زمينه فلور شرق منتشر نموده بود، نظام طبقهبندي بونگه را با اضافات خود پذيرفت كه او هم متاسفانه توجه چنداني به طبقه بنديدوكاندول نداشت. بدين ترتيب اولين فلور و نظام طبقه بندي گونها با چارچوب معرفي شدهبتوسط بونگه به جهانيان مطرح گرديد. دقيقاً چهار سال قبل از همان سالها كه بونگه سرگرم طبقهبندي گونها بود در آمريكا گياهشناس ديگري بنام گري A. Gray بشدت سرگرم كار طبقهبندي گونهاي دنياي جديد بود. عدم آگاهي و ارتباطات علمي آن زمان موجبات آنرا فراهم آوردكه با اختلاف اندك زماني، دو كار منتشر گردد و هم نامهاي فراواني بوجود آيد كه اين پديده بر مشكلاتكار افزود و هم اكنون نيز بزرگترين دغدغه گون شناسان ميباشد.
پس از بونگه فقط كنچاروف بود كه گونهاي شوروي را با درك صحيح در نظام بونگه بررسيمجدد نمود. در سال 1943 كه گنچاروف سرگرم كار طبقه بندي گونهاي شوروي بود به تعدادياز اسامي و نامهاي منتشر شده دوكاندول توجه لازم نداشت.
از آن پس، فلور كليه كشورهاي شرق از جمله شوروي، ايران، تركيه، افغانستان، عراق، پاكستان،لبنان، سوريه، فلسطين و... با نظام طبقه بندي بونگه به رشته تحرير درآمدند.
پودلش كه در سال 1968 كار خود را بر روي گونهاي دنياي قديم شروع كرده بود, بتدريجتوجه عميق و دقيقتري به كارهاي دوكاندول داشت و با جمعآوري كليه منابع اعم از دنياي قديمو جديد بنياد تازهاي بر نظام طبقه بندي گون پايه ريزي نمود و بدين ترتيب, تعداد فراواني ازاسامي بخشها و گونههاي گون از دنياي قديم و جديد با رعايت كامل اصول و قوانين نامگذاريو مفاد قانوني آن يكسان سازي شده و نيز با رعايت حق تقدم نامهاي قديمي اسامي معتبر آنهااستخراج گرديد. بدين ترتيب تعدادي زيادي از نامهاي بخش و گونهها معتبر قانوني ابقاء و بقيهاسامي بصورت مترادف معرفي شدند. با انجام تحقيقات مونوگرافي بر روي تعدادي از بخش ها،اسامي معتبر بتدريج مطرح شدند كه از نظر گياهشناسان اروپائي تا حدي نا مأنوس بوده است. اينك كه سلسله انتشارات فلورا ايرانيكا و گونهاي ايران منتشر شده است, كليه اسامي معتبرقديمي بكار گرفته شدند. بدين ترتيب بين كارهاي علمي جديد و منابع قديمي، حتي فلورهايمنتشر شده, شكاف عميقي در سطح بخشها و گونهها به چشم ميخورد.
بر اساس آخرين جمع بنديهاي بعمل آمده از بانك اطلاعات گونهاي ايران، 814 گونه و زيرگونه يا واريته گون در ايران رويش دارد كه از اين ميان (65%) 540 گونه از آنها بصورت انحصاري، بومزاد ايران ميباشند و 277 گونه با انتشار وسيعتر با كشورهاي همسايه و يا باكشورهاي آفريقايي و اروپايي و آمريكا مشترك ميباشند.
نخستين تحقيقات ملكولي گون ها بتوسط آمريكايي ها صورت گرفته است كه تعدادي گونه هاي آسيا هم در آن منظور شده بودنند. دكتر كاظم پور در دوره پسا دكترا اولين محققي بود كه مطالعات ملكولي گون هاي ايران را بطور متمركز در سطح بخش ها شروع كرده بود .با تكيه بر مطالعات ملكولي كه بصورتاختصاصي با گونه مختلف موجود در كشور صورت گرفته است (Kazempour Osaloo et al. 2003, 2005) و همچنين با توجه به قوانين واصول نامگذاري و نيز تبصرههاي موجود در آن پيرامون نامهاي معتبر و تقدم نامهاي قديمي در اجراء طرح تحقيقاتي مورد اشاره چكيدهاي از يافتهها تاكزونوميك بشرح زير ميباشد:
1- كليه واحدهاي فوق گونهاي با نام زير جنس به هيچوجه منوفيلتيك نبوده و كليه عناصر(بخشهاي) موجود در آنها بصورت بسيار گسترده در يكديگر پراكنده بوده است. لذاكليه زير جنسهاي 9 گانه همگي بصورت مترادف معرفي گرديدهاند (فلور ايران، شماره 43،1382).
2- در سطح بخشهاي شناخته شده، تعداد بخشهاي ذكر شده در منابع قديمي كه به 86 بخشميرسيده است كه حدود 560 گونه را در خود جاي ميداد، به 70 بخش تقليل يافته است وبسياري از بخشهاي كوچك در يكديگر ادغام و مترادف قرار گرفتهاند.
3- بزرگترين بخشهاي شناخته شده كه گونههاي زيادي را در خود جاي ميدهند بخشهاي Caprini، Incani و Malacothrix ميباشند.
4- از ميان بخشهاي مترادف، بخشهاي Alopecuroidei،Astragalus، Anthylloidei، Caprini، Incani،Onobrychoidei، Dissitiflori، Synochreati، Uliginosi، Bucerates، Annulares،Sesamei بعلت قانون تقديم زماني، جايگزين بسياري از بخش قديمي و شناخته شده قرارگرفتهاند.
5- مطالعات ملكولي و مطالعات كلاديستيك انجام شده بر روي گونهاي ايران يكديگر را تاحدي تأييد مينمايند و هر دو تحقيق نشان ميدهند كه:
لف: گونهاي يكساله مونوفيلتيك نبوده و از نظر قرابت گونهاي و تكامل، هم زمان نميباشند ودر طول زمان به دفعات تكامل يافته تا بخشهاي فعلي را بوجود آوردهاند.
ب: گونههاي چوبي و خارپشتي كه از نظر صفات تاكزونوميك دور از يكديگر قرار ميگيرند درمطالعات ملكولي و كلاديستيك در كلادهاي جداگانه اما در كنار يكديگر واقع شدهاند (به استثناء Caraganella)، اين گروهها به هيچوجه مونوفيلتيك نميباشند.
ج: گونههاي علفي با كرك ساده بصورت نيائي حالت Basal نشان ميدهند و گونههاي علفي باكركهاي دو شاخه بصورت تكامل يافته و پيشرفته در بالاترين سطوح تكامل در جنس گون قرارگرفتهاند.
د: در قسمتهاي فوقاني كلادوگرام، تعدادي از بخشهاي كرك دوشاخه به همراه بخشهايديگري از كرك ساده در يكديگر ادغام ميگردند، به قسمي كه فعلاً با معيارهاي مورفولوژينميتوان جدائي در آنها ايجاد نمود.
6- كليه جنس هايي كه بعد از مونوگراف بونگه بتوسط گياهشناسان به تدريج از جنس گون جداشده بودند مانند Tragacantha، Astracantha، Barnebyella، Ophiocarpus،Sewerzowia و Didymopelta مجدداً به داخل جنس گون برگردانده شدهاند و تنهاPodlechiella از جنس گون تفكيك و بصورت جنس جداگانهاي معرفي شده است.
7- از مجموع گونههاي معرفي شده بتوسط سير جايف و رشينگر كه 52 عدد بودند تنها 23 عددبعنوان گونه معتبر پذيرفته شده است.
8- از مجموع گونهها و واريته هايي كه بتوسط پارسا در سال 1948 و نيز با تغييراتي كه دركارهاي رشينگر (پارسا، 1966) ايجاد نموده بود همه واريتههاي بدون ترديد مترادف و تنها 3گونه بعنوان گونههاي خوب و معتبر پذيرفته شده است.
9- از آغاز تحقيقات گونشناسي ايران تعداد 130 گونه بتوسط پودلش و تعداد 110 گونه بتوسطاينجانب و تعداد 58 گونه بصورت مشترك با يكديگر و تعداد 12 گونه به همراه سايرمتخصصين براي اولين بار از ايران منتشر شده است.
10- بر اساس جمعآوريهاي گسترده كه در نقاط مختلف كشور بعمل آمده است تاكنون گونههاي زير بعد از نمونه تيپ جمعآوري نشدهاند.A. monozyx ، A. gaubae، A. eriobasis، A. parvulus،A. erythrolepis، A. koelzii و A. kendewanensis .
11- تحقيقات گونشناسي كه در سه دهه گذشته صورت گرفته است و منجر به معرفي گونههايجديد يا تركيبهاي جديد شده است ليكن با تحقيقات دامنه دارتر، تعدادي از آنها مترادف نامهايقديمي تشخيص داده شدند. اسامي مترادف جديد هر چند كه با گونههاي معتبر قديمي خودتفاوتهايي را نشان ميدهند، از نظر مؤلفين آن واحدها اندكي با اختلاف نظر همراه ميباشند. ناگفته نماند كه تعدادي اسامي مترادف كه از نظر ملكولي مورد آزمايش قرار گرفتهاند از گونههايهمنام خود جدا ميافتند.